دیر یا زود، هر معمار با استعدادی است سر چشمه. معمولاً این کار با نیت خیر انجام میشود: ،ی رمان آین رند در سال 1943 را درباره یک معمار آرمانگرا در جنگ با جامعهای بدبین میخواند و به یاد معمار زندگی خودش میافتد، دوست یا برادرزادهاش یا هر، دیگری. آنها یک نسخه برای معمار می ،ند، و فکر می کنند که از دیدن حرفه خود در ادبیات قدرد، خواهند کرد.
هرچند گاهی، سر چشمه فشار دهندگان دستور کار دیگری دارند. درب 753 صفحه ای رند فقط اثری از ادبیات تخیلی نبود. این وسیله ای بود برای آین رند تا ایدئولوژی سیاسی خود را به پیش ببرد، شکلی افراطی از فردگرایی سرمایه داری به نام عینیت گرایی. رند خوانندگان را امیدوار کرد سر چشمه به شرارت های جمع گرایی، به ویژه هر نوع سوسیالیسم، که از نظر او روحیه کارآفرینی نوابغی مانند قهرمان معمارش هاوارد روارک را سرکوب می کند، متقاعد خواهد شد. او می خواست شیوه رای دادن مردم را تغییر دهد، نه فقط طرز فکر آنها در مورد معماری.
از آنجا که این یک کار تبلیغاتی سیاسی است، سر چشمه از استانداردهای جان کیتس برای ادبیات معتبر فاصله دارد. این شاعر در نامه ای به برادرانش جورج و توماس در سال 1817 اصطلاح «قابلیت منفی» را برای توصیف توانایی نویسندگان بزرگ در کنار گذاشتن نظرات خود در هنگام نوشتن ابداع کرد. از نظر کیتس، نقش نویسنده این نیست که یک دستور کار را پیش ببرد، بلکه به هر ایده ای که به طور ارگ،ک در فضای تخیلی شعر یا رمان ظاهر می شود، جان می بخشد.
یک استاندارد عالی؟ شاید. اما رمانهایی که در اینجا فهرست شدهاند، بیشتر از این به نقطهنظر نزدیک میشوند سر چشمه. آنها در جایی می دوند که کتاب رند فقط راه می رود – ی،ی بیان ادبی معتبری به ایده های معماری می دهند.

“شهر سفید” اثر د،ل برنهام که در سال 1893 برای نمایشگاه جه، شیکاگو ساخته شد. عکاس ناشناس، دامنه عمومی از طریق ویکیمدیا کامانزس
خواننده در اینجا ممکن است فریاد بزند که من تقلب می کنم. “شیطان در شهر سفید آنها می گویند: «این یک رمان است، اصلاً یک رمان نیست!»
هر چقدر هم که درست باشد، شیطان در شهر سفید طبق معیار کیتس نمونه بارز ادبیات تخیلی است. در بازگویی وقایع پیرامون 1893 نمایشگاه جه، شیکاگو و معمار آن، دنیل برنهام، نویسنده اریک لارسون، بیش از هر چیز دیگری، شروع به انجام این کار کرد یک داستان بگویید و تا جایی که می توانست این کار را با قدرت انجام دهد. همانطور که جانت ماسلین، منتقد نیویورک تایمز فوران کرد، لارسون “بی وقفه تاریخ و سرگرمی را در هم می آمیزد تا به این کتاب غیرداست، جلوه دراماتیک یک رمان را بدهد، که با پیش نمایش های متقاطع و فراوان همراه است.”
رویکرد لارسون به خوبی با موضوع دراماتیک او سازگار است. داستان بین دو روایت متناوب است: برنامه ریزی و توسعه نمایشگاه جه، تحت نظر معمار د،ل برنهام، که از نمایشگاه به ،وان فرصتی برای به نمایش گذاشتن عظمت سبک هنرهای زیبا استفاده کرد، و سوء استفاده های قاتل سریالی HH هولمز که از نمایشگاه استفاده کرد. به ،وان فرصتی برای شکار ،نان ساده لوح خارج از شهر.
در یک پیچ و تاب طنزآمیز، هولمز خود چیزی شبیه یک معمار بود، و یک خانه اتاق شیکاگو را به یک «قلعه قتل» با دربها، چاههای چرب شده و اتاقهای عایق صدا تبدیل کرد. در واقع، شباهتهای میان برنهام و هولمز قلب موضوعی کتاب است که به این داستان واقعی جاذبههای ادبی میبخشد.

ایتالو کالوینو در حال دوچرخه سواری در سال 1970. عکاس ناشناس، دامنه عمومی از طریق ویکیمدیا کامانز.
مثل یک ساختمان بزرگ، شهرهای نامرئی کتابی است که برای س،ت طراحی شده است تا اینکه فقط یک بار تجربه شود. ساختار این رمان تمثیلی به صورت مجموعه ای از گفت،ای مارکوپولو، کاشف ایتالیایی قرن سیزدهم، و کوبلای خان، امپراتور مغول چین است.
پولو و خان در تاریخ ملاقات ،د، اما این کتاب از هیچ منبع تاریخی است،اج نشده است. مکالمات صرفاً یک ابزار قاب بندی هستند که به پولو اجازه می دهد 55 شهر ساختگی را برای امپراتور توصیف کند، مکان هایی که او ادعا می کند از آنها بازدید کرده است. هر شهر تمثیلی است برای جنبههای متفاوتی از طبیعت انسان، و با پیشروی رمان، مشخص میشود که موضوعی که پولو در سفرهایش بیشتر درباره آن آموخته، خودش است. به نظر می رسد مکان ها با پیش فرض هایی که ما برای آنها آورده ایم روشن شده اند.
در حالی که داستان ساختاری آزاد و رویایی دارد، یک پیچش داست، وجود دارد که در نیمه راه رمان رخ می دهد. پولو که توسط کوبلا خان برای توصیف شهر زادگاهش ونیز تحت فشار قرار گرفته است، توضیح می دهد که در تمام مدت این کار را انجام داده است. فدورا، زوئی، ز،یا، و تمام شهرهای خیالی دیگری که او بازگو می کند، همگی فقط ونیز هستند که از منظرهای مختلف دیده می شوند.
خانه برگ توسط Mark Z. Danielewski (2000)

برگ ها بسیار پیچیده تر از آن چیزی هستند که در ابتدا به نظر می رسند. ع، توسط Jon Sullivan، 2003، Public Domain via ویکیمدیا کامانز.
خانه برگ به نوعی مانند خواندن معادل گیر افتادن در قلعه قتل ه،ویی HH هولمز است. متن به شکلی طراحی شده است که هر چیزی جز خطی است، با پاورقیهای فراوان که به پاورقیهای خاص خود منتهی میشود که خود دارای پاورقی است، همه ارجاعات فراو، به کتابها و فیلمهایی دارند که گاهی واقعی هستند، گاهی اوقات غیرواقعی. گاهی اوقات، متن به طور غیرعادی در صفحه مرتب می شود و برای خواندن کتاب باید چرخانده شود. در مواقع دیگر، چندین راوی یکدیگر را به شکلی سرگردان قطع می کنند. حتی تعیین ژانر آن نیز سخت است. در حالی که ا،ر خوانندگان در نظر دارند خانه برگ یک داستان ترسناک، نویسنده خود آن را – شاید گیج کننده – به ،وان یک داستان عاشقانه توصیف کرده است.
اما هاوس از برگ ها چیزی بیشتر از سردرگمی صرف به خواننده ارائه می دهد. با پیمایش این کتاب تجربی، خواننده میتواند در سرگرد، قهرمانهای داستان سهیم باشد و تجربهای منحصربهفرد و گاهاً ک،تروفوبیک از شناسایی تخیلی را ارائه دهد. این کتاب خانوادهای را دنبال میکند که خانهشان شامل مجموعهای از اتاقهای پنهان است – تمثیلی، شاید برای روان، پویایی خانواده، نقد دانشگاهی، تاریخ و غیره. (شاید لیست نیز بی پایان باشد). برای معماران، اسرار این رمان یادآوری قوی است که وضوح، عقل،ت و صراحت همیشه ارجح نیست. گاهی مردم به سمت تاریکی کشیده می شوند.

Am Gestade، یکی از خیابانهای وینی که آسترلیتز در جستجوی گذشته پنهان خود است. ع، توسط Jorge Franganillo، CC BY 2.0 < از طریق Wikimedia Commons
آیا یک اثر هنری می تواند همزمان با قلب و سر صحبت کند؟ یا اینکه عقل و عواطف به انواع مختلف تجربه هنری پاسخ می دهند، یکی ولع فاصله انتقادی و دیگری نزدیکی همدلانه؟ اینها فقط سوالاتی نیستند آسترلیتز اینها سوالاتی هستند که قهرمان همنام رمان با آن مواجه است.
ژاک آسترلیتز یک مورخ معماری است که یک زندگی انفرادی و دوره گرد دارد. او مجذوب روشی است که ساختمانها و چیدمانهای خیابانها میتوانند تاریخ مدفون مکانها را فاش کنند، و سابقهای عینی از نحوه زندگی مردم به جای بگذارند – مردم عادی، ی،ی نه فقط نوع افرادی که نامشان در کتابهای تاریخی به پایان میرسد. یک روز، آسترلیتز به طور تصادفی با یک واقعیت شگفت انگیز در مورد خود مواجه می شود. او متوجه می شود که زوجی که او را در ،یس بزرگ کرده اند والدین بیولوژیکی او نبوده اند. والدین واقعی او یک زوج یهودی اهل وین بودند که در هولوکاست جان باختند. آنها پسر ،دسال خود را که در آن زمان سه ساله بود، با استفاده از یک برنامه زیرزمینی به نام the به امن در ،ستان فرستاده بودند حمل و نقل کودک.
آسترلیتز مهارت های خود را به ،وان یک مورخ معماری برای تحقیق در مورد تاریخ مدفون شده والدین خود که به نظر می رسد آثار کمی از خود بر جای گذاشته اند، به کار می گیرد. او سپس با این احتمال مواجه می شود که ناآگاهانه در تمام مدت به دنبال آنها بوده است. آیا علاقه او به تاریخ معماری می توانست ناخودآگاه راهی برای کشف ریشه های خود باشد؟ این سؤال که مارکوپولوی کالوینو را به خود مشغول می کند، تنها یکی از رازهای وسوسه انگیز این رمان استادانه درباره حافظه و از دست دادن است.
تصویر روی جلد: Freepik، ارجاع از طریق Wikimedia Commons
منبع: https://architizer.com/blog/inspiration/stories/four-novels-about-architecture-that-are-better-than-the-fountainhead/